دروغ ممنوع

بیایید صادق باشیم...

دروغ ممنوع

بیایید صادق باشیم...

یکی منو ببره کنسرت!
من خودم تنهایی سینما میرم یعنی اصلا با کس دیگه نمی تونم برم چون فکر می کنم وقتی دارم از فیلم لذت می برم دیگه از حضور طرف مقابلم نمی تونم لذت ببرم بنابراین سعی می کنم تنها برم.
رستوران هم یکی دوبار تنها رفتم ولی احساس خوبی نداشتم شاید به خاطر جو رستوران بود یا اینکه کلا غذا خوردن با دیگران لذت بخش تره.
اهل تئاتر هم نیستم.
ولی این کنسرتها وضعش فرق می کنه مشکل اینجاست که بین تمام دوستهام من هنری در امدم بقیه مهندس شدند بنابر این باید دربدر دنبال کسی باشم که به اندازه خودم از موسیقی کلاسیک خوشش بیاد دفعه قبل با هزار زحمت و التماس بردمشون کنسرت خسرو و شیرین انقدر غر زدند که توبه کردم حالا برای لیلی و مجنون دارم یواش یواش تصمیم می گیرم که تنها برم . کنسرت موسیقی فرانسه هم که تمام شد.
ولی هنوز یکسری از دوستهام هستند که فکر می کنم میشه روشون کار کرد!!
لطفا پیشنهاد ندین با شماها برم ها چون اونوقت ذوق و شوق حضور ادمهای جدید نمی گذارد چیزی بفهمم.!!

شروع

می خوام این دفتر یاد داشت مجازی را راه بندازم.
می خوام تنهاییم را قسمت کنم.
می خوام دلتنگیهام را که همیشه توی یک سررسید کوچک صد جا قایمشون می کردم پیش همه جار بزنم.
می خوام از احساسات پایدار و نا پایدارم بگم.
می خوام از خود درگیریهام بگم و
فریاد بزنم که
منکه هنوز با خودم اینهمه مشکل دارم
منکه یا زیادی از خودم توقع دارم یا خودم را دست کم می گیرم
چطور می توانم از دیگران انتظار داشته با شم که
مرا بی قید و شرط دوست بدارند.
می خوام بگم شاید این هیاهوی درونم کمی ارامتر شه!
می خوام شروع کنم تا باورکنم درد من سطحی ترین درد همه ادمهاست!
خودم که می تونم خودم را دوست داشته باشم و خودم را تحویل بگیرم!
برای خودم نوشابه باز نمی کنم چون ضرر داره ولی سکنجبین خیار تو این گرما می چسبه!